
واعظ قزوینی
شمارهٔ ۲۱۷
۱
رنگ سرخ آدمی را میکند زرد احتیاج
روی گرم دوستان را، میکند سرد احتیاج
۲
ای بسا روها که کرد از رنگ خجلت غازه دار
کرده مردان را بسی نامرد، نامرد احتیاج!
۳
ظاهر از سیمای نخل تشنه می گردد که چون
چهره آزادگان را میکند زرد احتیاج
۴
اره در پا ز آمد و رفت در دونان نهاد
نخل عزتها بسی از پا درآورد احتیاج
۵
پیش صاحبدل که میداند زیان و سود خویش
هست دلها را ز درمان بیشتر درد احتیاج
۶
کیسه تا گردید پر، دل شد ز یاد حق تهی
آنچه با ما بی نیازی کرد، کی کرد احتیاج!
۷
لذت شهد قناعت را بکامش تا رساند
واعظ ما را ز لذتها غنی کرد احتیاج
نظرات