
واعظ قزوینی
شمارهٔ ۲۱۹
۱
گر کنی زشت، ز پند من دلریش مرنج
چون ترا فصد ضرورت بود، از نیش مرنج
۲
گر عزیزی بتو بد کرد، مرنجان زو دل
ور برنجد دل از او، زدل خویش مرنج
۳
نیست در قسمت حق، ره کمی و بیشی را
گر کم آید بنظر رزق تو یا بیش مرنج
۴
اهل دل را، زغم دوست، جگرها ریش است
گر تو را در ره او پای شود ریش مرنج
۵
آنچه کرده است، نکرده است جز از جهل ای دوست
از بد واعظ دلخسته درویش مرنج
نظرات