
واعظ قزوینی
شمارهٔ ۲۲
۱
شاد از غیرت ندیدم خاطر ناشاد را
جلوه تا در بر کشید آن قامت شمشاد را
۲
خردسالی تیره روزم کرد کز تابندگی
پنجه خورشید سازد سیلی استاد را
۳
زنده معشوق می باشند از بس عاشقان
نقش شیرین زنده دارد شهرت فرهاد را
۴
نرم خویی پیشه کن کز چین جوهر پاک کرد
صیقل از همواری خود جبهه فولاد را
۵
غیر غمخواری نیاید هرگز از آزادگان
شانه گردد، اره گر بر سر نهی شمشاد را
۶
حرف واعظ چون کند در من اثر؟ کز روی سخت
بارها کردم ادبها سیلی استاد را؟
تصاویر و صوت

نظرات