واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

شمارهٔ ۲۳۶

۱

ز یاران رنجش هم، مانع دیدار می‌گردد

غبار خاطر، آخر در میان دیوار می‌گردد

۲

خراش افتاده بر هم آنچنان در دل چو سوهانم

که دشمن بر دل من گر خورد، هموار می‌گردد

۳

به سودایی مده هر لحظه دل، گر عافیت خواهی

که کس زود از هوای مختلف بیمار می‌گردد

۴

به آزادی گرفتار است هرکس را که می‌بینم

به زیر آسمان آسودگی بیکار می‌گردد

۵

به جا هرگز نمی‌ماند متاع دلبری واعظ

اگر یوسف به صحرا می‌رود بازار می‌گردد

تصاویر و صوت

دیوان ملا محمدرفیع واعظ قزوینی (با تصحیح و مقدمه و فهارس) به کوشش سید حسن سادات ناصری - ملا محمد رفیع واعظ قزوینی - تصویر ۲۱۶

نظرات