
واعظ قزوینی
شمارهٔ ۲۳۷
۱
چگونه سوی تن از شرم باز میگردد
کفی که بهر گرفتن دراز میگردد
۲
جهان هستی، اگر هست این که من دیدم
چرا نفس چو فرورفت، باز میگردد
۳
مکن بدشمن سرکش ملایمت که بشمع
زبان شعله ز نرمی دراز می گردد
نظرات