
واعظ قزوینی
شمارهٔ ۲۶۳
۱
پیری در خواهش بدل ریش برآورد
پیشم هوس ساده رخان، ریش برآورد
۲
پیری ز دلم برد برون یاد خط و زلف
فریاد که دودم زدل ریش برآورد
۳
بود از پی صد بار فرو بردن دیگر
یک ره زدل، ار کژدم غم نیش برآورد
۴
تا کام بنان شکرین گشت بدآموز
ما را ز لب نان جو خویش برآورد
۵
این بود گل خیر بزرگان جهانم
کز همدمی مردم درویش برآورد
۶
از فقر گذشتیم و، بدولت نرسیدیم
ما را طلب آن کم، ازین بیش برآورد
۷
آورد بلائی که کله بر سر خسرو
او هم بستم از سر درویش برآورد
۸
آن چشم بقصد دل چون سنگ تو واعظ
بیهوده خدنگ ستم از کیش برآورد
نظرات