
واعظ قزوینی
شمارهٔ ۲۶۴
۱
نخل امیدت به بار آه سحر میآورد
کشت طاعت را به حاصل چشم تر میآورد
۲
آنچه برد از کیسه سائل خوبتر میآورد
ابر آب از بحر میگیرد گهر میآورد
۳
کام شیرین خواهی، آبی بر لب خشکی بزن
میبرد گر نیشکر آبی شکر میآورد
۴
جمع شد چون مال، گردد مایه طول أمل
آری آب ایستاده، رشته برمیآورد
۵
از تعلق بس که مشکل میدهد جان وقت مرگ
خواجه پنداری که زر از کیسه برمیآورد
۶
آنکه میآرد به تاج پادشاهی سر فرو
چون میان اهل همت سر بر در میآورد
۷
میتوان با نرمی از سختان زبانها واکشید
سبزهها باران نرم از سنگ بر میآورد
۸
روشناسی از سیهبختان طلب کن، چشم من
سرمه، با آن تیرگی، نور نظر میآورد
۹
خشک و تر را بس که واعظ رحم میآید به من
خامه حرفم بر زبان با چشم تر میآورد
تصاویر و صوت

نظرات