
واعظ قزوینی
شمارهٔ ۲۷۰
۱
چو حرف دانه خالش، قلم مذکور میسازد
ورق را گریهام افشان چشم مور میسازد
۲
به این نسبت که دارد آشنایی با لب لعلش
نمک، با زخم من، چون مرهم کافور میسازد
۳
اگر از لذت شهد لب خود باخبر گردد
لب خود را به دندان خانه زنبور میسازد
۴
شود از عزل طبع ظالم معزول ظالمتر
کمان را زه گرفتن، بیشتر پرزور میسازد
۵
سیاهی افگند تا از جوانی داغ تن ما را
جهان از پیری ما، مرهم کافور میسازد
۶
مرا واعظ همین از گوشهگیری خوش نمیآید
که آخر آدمی را در جهان مشهور میسازد
تصاویر و صوت

نظرات