واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

شمارهٔ ۲۷۱

۱

مرا ذکر تو با این کهنگی‌ها تازه می‌سازد

ز هم پاشیده اوراق مرا شیرازه می‌سازد

۲

ره سرگشتگی دیگر آید پیش، عاشق را

چو تار وقت و ساعت، تا نفس را تازه می‌سازد

۳

عمارت‌های ابنای زمان مهمان چه می‌داند؟

که اول خواجه قفل و، آنگهی دروازه می‌سازد

۴

ز کار زاهد ناقص عمل، یک شعبه این باشد

که هر گوشه مقامی از پی آوازه می‌سازد

۵

دمی از دست رد عیب‌جویان، کهنه می‌گردد

فقیر بی‌نوایی گر قبایی تازه می‌سازد

۶

بود وقت جدایی از نفس این جسم را دیگر

کجا این نسخه پوسیده با شیرازه می‌سازد؟

۷

جوانی می‌خرامد، می‌رود از ما به آیینی

که ما را کهنه، داغ خویشتن را تازه می‌سازد

۸

چنین دلکش از آن رو گشته معنی‌های رنگینش

که فکر واعظ از خون جگرشان غازه می‌سازد

تصاویر و صوت

دیوان ملا محمدرفیع واعظ قزوینی (با تصحیح و مقدمه و فهارس) به کوشش سید حسن سادات ناصری - ملا محمد رفیع واعظ قزوینی - تصویر ۲۳۸

نظرات