واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

شمارهٔ ۲۹۱

۱

با دست او چو رنگ حنا دستیار شد

خونم چو رگ ز غیرت او بیقرار شد

۲

آلودنش بخون رقیبان چه لازم است؟

پایی که از خرام تواند نگار شد

۳

از نقطه روشنست اگر حرف در رقم

از حرف نقطه دهنت آشکار شد

۴

پا بر زمین نمیرسد از شوق جام را

تا رنگ باده حسن ترا پرده دار شد

۵

آزاد نیستند بدولت رسیدگان

گردید پای بند نگین تا سوار شد

۶

واعظ گرفت بسکه از آن هردم اعتبار

در دیده اش جهان همه بی اعتبار شد

تصاویر و صوت

دیوان ملا محمدرفیع واعظ قزوینی (با تصحیح و مقدمه و فهارس) به کوشش سید حسن سادات ناصری - ملا محمد رفیع واعظ قزوینی - تصویر ۲۵۳

نظرات