واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

شمارهٔ ۳۰۳

۱

آنانکه از شراب تو مدهوش گشته اند

از یاد خویش جمله فراموش گشته اند

۲

از تیر حادثات نترسند آن کسان

کز دلق پاره پاره، زره پوش گشته اند

۳

از پشت خم برای بغل گیری اجل

پیران ز پای تا به سر آغوش گشته اند

۴

مستان حق ز باده اندیشه جهان

هشیار گشته اند که بیهوش گشته اند

۵

آنان زیاد دوست توانند دم زدن

کز خاطر زمانه فراموش گشته اند

۶

واعظ نشاط بندگی حق ز کس مجوی

دلها بمرگ خویش سیه پوش گشته اند

تصاویر و صوت

نظرات