واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

شمارهٔ ۳۰۷

۱

می پرستان چهره ها از تاب می افروختند

بهر روز حشر، رنگ خجلتی اندوختند

۲

در مآل خویش، یکدم فکر نتوانند کرد

بسکه میخواران دماغ از آتش می سوختند

۳

دامن دل را، بگل میخ خیال سیم و زر

اهل دنیا بر زمین تیره بختی دوختند

۴

این قدر این قوم میدانند رسم خواجگی

صد یک آن بندگی هم کاش می آموختند

۵

این قدر شد رشته عمر دراز این قوم را

کز دو عالم دیده امیدواری دوختند

۶

راه میبردند واعظ بر سر گنج نجات

گر درین ظلمت چراغ توبه می افروختند

تصاویر و صوت

نظرات