
واعظ قزوینی
شمارهٔ ۳۱۰
۱
عارف اگرچه بیغم دل دم نمیزند
هردم چه خندهها که به عالم نمیزند
۲
در خامشی بگیر سبق از کتاب، کو
با صد لب و هزار سخن دم نمیزند
۳
آگه شود اگر ز مکافات ضرب و زور
من بعد شاه سکه به درهم نمیزند
۴
آن را که خواب مرگ بود در نظر مدام
چون شمع تا سحر مژه بر هم نمیزند
۵
آید سخا ز مردم درویش بیشتر
چینی چو کوزههای گلین نم نمیزند
۶
ای شمع، زیر چرخ چه اظهار خوشدلی است؟
کس گل به سر به محفل ماتم نمیزند!
تصاویر و صوت

نظرات