
واعظ قزوینی
شمارهٔ ۳۱۱
۱
این حریفان که گهی زاهد و گه اوباشند
از پی وسعت روزی، نخود هرآشند
۲
رفته دندان و، پی نقش و نگارند هنوز
گویی این طفل مزاجان صدف نقاشند
۳
جمله بینا به عیوب هم و، کور از هنرند
همه در شام سیه رویی خود خفاشند
۴
عیب هم را همه چشمند و زبان، چون مقراض
روز و شب همدم یکدیگر و، در پرخاشند
۵
سینه ها، ز آتش کینها شده فانوس خیال
رازها زان همه در پرده دلها فاشند
۶
نه همین کلک تو واعظ گهرافشان شده است
راست گویان همه با دیده گوهر پاشند
تصاویر و صوت

نظرات