
واعظ قزوینی
شمارهٔ ۳۲
۱
در دیده تاب نیست دگر طفل اشک را
یاد تو کرده شوخ مگر طفل اشک را
۲
غافل نمیشود نفسی از مکیدنش
پستان مادر است جگر طفل اشک را
۳
در کوچه نشاط مبادا که گم شود
مگذار هیچگه ز نظر طفل اشک را
۴
در مهد بیقراری دل نیست طاقتش
گیریم در کنار مگر طفل اشک را
۵
می پرورد بخون دل از مهربانیش
درد تو مادر است پدر طفل اشک را
۶
واعظ شود چراغم روشن ازو مگر
زان پرورم بخون جگر طفل اشک را
نظرات