واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

شمارهٔ ۳۲۱

۱

آشنایی بتو عیب است که بیگانه کند!

کیست شمشاد که گیسوی ترا شانه کند؟!

۲

بند غم هر که کشد، قدر رهایی داند

عاقلم کرده از آن عشق، که دیوانه کند

۳

آن چه مژگان دراز است، که گر خواباند

میتواند مه من زلف بآن شانه کند

۴

آن زمان عاشق سودازده غم نشناسد

کآشنایی تواش از همه بیگانه کند

۵

روز گردد، باسیران تو چون شام سیاه

پنجه مهر اگر زلف ترا شانه کند

۶

میتواند به نگاهت سر راهی گیرد

عشق اگر تربیت جرأت دیوانه کند

۷

غیر شمشاد که دارد بقدت نسبت دور

که تواند که سر زلف ترا شانه کند؟!

۸

همچو دندان بلب از حیرت رویت ما را

قدم اشک بهر جا که رسد خانه کند

۹

شاهی کشور آسودگی از واعظ ماست

این نه کاریست که هر عاقل و فرزانه کند

تصاویر و صوت

دیوان ملا محمدرفیع واعظ قزوینی (با تصحیح و مقدمه و فهارس) به کوشش سید حسن سادات ناصری - ملا محمد رفیع واعظ قزوینی - تصویر ۲۷۱

نظرات