واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

شمارهٔ ۳۲۸

۱

می‌شود جان تازه، چون دوری ازین تن می‌کند

می‌شود دل زنده هرگه یاد مردن می‌کند

۲

مرهم مظلوم باشد، نیش بر ظالم زدن

زخم دندان سگان را، بخیه سوزن می‌کند

۳

پیچش هر کار را، باشد گشادی عاقبت

آخر این سرگشتگی کار فلاخن می‌کند

۴

ای که از رنج توقع مانده‌ای از خواب و خور

درد دندان طمع را، چاره کندن می‌کند

۵

می‌توان با روی گرمی صد دل آوردن به دست

خانه صد آیینه را یک شمع روشن می‌کند

۶

غم مخور، گردد جدایی‌ها به جمعیت بدل

تخم را دهقان پریشان، بهر خرمن می‌کند

۷

از ره چشم است واعظ، خانه دل بی‌صفا

گرد، ره در خانه‌ها دایم ز روزن می‌کند

تصاویر و صوت

دیوان ملا محمدرفیع واعظ قزوینی (با تصحیح و مقدمه و فهارس) به کوشش سید حسن سادات ناصری - ملا محمد رفیع واعظ قزوینی - تصویر ۲۷۷

نظرات