
واعظ قزوینی
شمارهٔ ۳۲۸
۱
میشود جان تازه، چون دوری ازین تن میکند
میشود دل زنده هرگه یاد مردن میکند
۲
مرهم مظلوم باشد، نیش بر ظالم زدن
زخم دندان سگان را، بخیه سوزن میکند
۳
پیچش هر کار را، باشد گشادی عاقبت
آخر این سرگشتگی کار فلاخن میکند
۴
ای که از رنج توقع ماندهای از خواب و خور
درد دندان طمع را، چاره کندن میکند
۵
میتوان با روی گرمی صد دل آوردن به دست
خانه صد آیینه را یک شمع روشن میکند
۶
غم مخور، گردد جداییها به جمعیت بدل
تخم را دهقان پریشان، بهر خرمن میکند
۷
از ره چشم است واعظ، خانه دل بیصفا
گرد، ره در خانهها دایم ز روزن میکند
تصاویر و صوت

نظرات