
واعظ قزوینی
شمارهٔ ۳۲۹
۱
پیش تو شکوه عزم تظلم نمیکند
کز اضطراب راه سخن گم نمیکند
۲
در روز وصل، ریختم از دیده هر نفس
خونی که هجر در دل مردم نمیکند!
۳
رسم شکفتگی ز جهان برفتاده است
کس غیر چاک سینه، تبسم نمیکند
۴
همکاسه با حلاوت عیش زمانه است
هرکس چو باده حق نمک گم نمیکند
۵
باب طعام بی مزه پر تکلفی است
هرکس بنان خشک تنعم نمیکند
۶
آن را ز روی مرتبه جا صدر مجلس است
کو بر کسی تلاش تقدم نمیکند
۷
شاخیست از درخت حماقت رگ غرور
خود را کسی زیافتگی گم نمیکند
۸
ما را ضعیف نالی دشمن زبون کند
مظلوم آن کسی ک تظلم نمیکند
۹
بر وضع خلق، هر گل صبح است خنده یی
دوران چه خنده ها که به مردم نمیکند؟
۱۰
واعظ ز درد من خبرت میکند اگر
پیش تو دست و پای سخن گم نمیکند!
نظرات