
واعظ قزوینی
شمارهٔ ۳۳۵
۱
سخن سیم و زر و خانه و اسباب بود
سخنی فی المثل امروز اگر باب بود
۲
هرکجا بگذرد آب سخن سیم و زری
صد دل آویخته هر سوی چو دولاب بود
۳
قبله طاعت این قوم، طلای دو تبی است
طاق درهای خسان، نایب محراب بود
۴
مرده کشتن اویند جهانی ز حسد
هر که سر زنده درین عهد چو سیماب بود
۵
نیست گر بلد، ای خانه خرابی چو حباب
در ویرانه ام، از کوچه سیلاب بود!
۶
کس نداند ره ویرانه ام از گمنامی
زآن تهی، کلبه ام از پرتو مهتاب بود
۷
غیر خر مهره ندانند خرانش ز خری
سخن واعظ اگر چه گهر ناب بود
نظرات