واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

شمارهٔ ۳۳۹

۱

همچنان کز خطش آن خال نهان پیدا شود

در میان حرف، گاهی آن دهان پیدا شود

۲

ابروش در عشوه شد از حرف ناصح سخت تر

وقت سرما بیشتر زور کمان پیدا شود

۳

میشود روشن چراغم، آن زمان کاین جسم زار

چون شرر از زیر سنگ کودکان پیدا شود

۴

میدهند اسباب شادی، غم چو میگیرد کمال

چون چمن پژمرده گردد، زعفران پیدا شود

۵

عیش زرداران، نصیب بینوایان میشود

رنگ گلها در رخ برگ خزان پیدا شود

۶

گرچه گم گردیده امروز از میان حق نمک

آخر از چشم منافق پیشگان پیدا شود

۷

گرچه میخوابد غبار فتنه ها از آب تیغ

فتنه ها در عالم، از تیغ زبان پیدا شود

۸

بسکه از دلها بدورم، کس نپردازد بمن

چون هدف استاده ام، کان شخ کمان پیدا شود

۹

تا نگردد دل تو را غربال از تیر بلا

گوهر گم گشته ات واعظ چه سان پیدا شود؟!

تصاویر و صوت

نظرات