
واعظ قزوینی
شمارهٔ ۳۴۰
۱
کی دلت خوشحال با اندیشه دنیا شود؟!
خار خارت، کی گذارد غنچه دل وا شود؟!
۲
عرصه دنیا که در وی عاقلان سرگشته اند
آن قدر جانیست یک دیوانه را صحرا شود
۳
چون خیالاتست در چشمت، وجود این و آن
هیچ غیر از حق نماند، چشم دل گر وا شود
۴
از غبار دیده هر خط میشود خط غبار
دل چو بینا گشت، خط معرفت خوانا شود
۵
آدم، آدم، مرد، مرد؛ از همت همت بود
قیمتت بالا شود، گر همتت والا شود!
۶
چشمها از روی شب پوشیده گردد از عبوس
دیده ها بر روی صبح از روگشادی واشود
۷
روشناس خلق پیران را، مریدان میکنند
در نوشتن حرفها از نقطه ها خوانا شود
۸
تا نگوید یار ما واعظ که هر جایی شدی
گفت و گوی ما نمیخواهیم در هرجا شود
نظرات