واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

شمارهٔ ۳۴۲

۱

قد چون خمید، جمله حواست زبون شود

لشکر شود شکسته، علم چون نگون شود

۲

شهرت به نیکوی ز قناعت کند کسی

از آب کم، شمیم گلستان فزون شود

۳

عاشق نمیکشد بستم دست از طلب

گردد بسوی دوست روان، دل چو خون شود

۴

چشم و چراغ گلشن هستی تویی، اگر

مانند لاله کاسه ترا سرنگون شود

۵

گنج و گهر بخاک فشاندن، ز عقل نیست

حیف است عمر بر سر دنیای دون شود

۶

واعظ بروز مرگ هواها که در دلست

گردد یک آه حسرت و از دل برون شود!

تصاویر و صوت

نظرات