واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

شمارهٔ ۳۵۷

۱

عجب دانم، از زخم بسمل برآید!

خدنگی، که از شست قاتل برآید!

۲

نگه جانب غیرم از دیده تر

چو تیریست کز زخم مشکل برآید

۳

چنان نیست باریک، راه خیالش

که از عهده رفتن دل برآید

۴

چنان تنگ بندد، به شوخی میان را

که مطلب از آن شوخ، مشکل برآید

۵

ز آهم نشد آنچنان تنگ محفل

که حرفی از آن مه شمایل برآید

۶

ستم آن قدر رفته بر من ز هجرش

که از عهده اش رحم مشکل برآید

۷

تو از جای خیزی و، من از سر جان

تو از خانه و، واعظ از دل برآید!

تصاویر و صوت

دیوان ملا محمدرفیع واعظ قزوینی (با تصحیح و مقدمه و فهارس) به کوشش سید حسن سادات ناصری - ملا محمد رفیع واعظ قزوینی - تصویر ۲۹۵

نظرات