واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

شمارهٔ ۳۶۱

۱

ره مقصود طی کردن، نه از تقصیر می‌آید

رسیدن منزل دوری‌ست، از شبگیر می‌آید

۲

چنان با شورش دیوانگی آمیختم خود را

که خونم در شهادت از رگ زنجیر می‌آید

۳

مشو از وعده آن سروقامت ناامید ای دل

که می‌آید قیامت عاقبت، گر دیر می‌آید

۴

ز خود این بند بگسل، گر جنون کاملی داری

که بوی عقل ای دیوانه از زنجیر می‌آید

۵

به دست آسان نمی‌آید شهید ناز او گشتن

که این آب حیات، از جوی آن شمشیر می‌آید

۶

ز بس دور است راه بی‌خودی از باده حسنش

جوان گر می‌رود از خویش واعظ پیر می‌آید!

تصاویر و صوت

دیوان ملا محمدرفیع واعظ قزوینی (با تصحیح و مقدمه و فهارس) به کوشش سید حسن سادات ناصری - ملا محمد رفیع واعظ قزوینی - تصویر ۱۲۹

نظرات