
واعظ قزوینی
شمارهٔ ۳۶۴
۱
فریب عام، از هر رند بازاری نمیآید
ز کس جز گوشهگیران، این میانداری نمیآید
۲
چو قابیلند اخوان زمان، همراه تا کشتن
ازین آدم نمایان، بیش ازین یاری نمیآید
۳
برآرد سفله گر نامی، نگردد قدر او افزون
که از در هم به نقش سکه دیناری نمیآید
۴
چو وقت آید، نگردد کند تیغ مرگ از دولت
که از بال هما دیگر سپرداری نمیآید
۵
نشد زهگیر شست دل، ز یاد حلقهٔ زلفی
از آن تیر دعایت بر نشان کاری نمیآید
۶
ز هر جنس هنر چندان که خواهی هست پیش ما
ولی ای مدعی، از ما دکانداری نمیآید!
۷
به بالینم گهی آن مایه ناز از وفا واعظ
چنان میآید از تمکین، که پنداری نمیآید
تصاویر و صوت

نظرات