
واعظ قزوینی
شمارهٔ ۳۷۲
۱
از حرص گشته کام جهان پیش ما لذیذ
سازد طعام بی مزه را اشتها لذیذ
۲
چین بر جبین اهل کرم ناید از طلب
زهر طمع بود بمذاق سخا لذیذ
۳
بی شور عشق، کی بری از فقر لذتی؟
ز آن رو که بی نمک نشود شوربا لذیذ
۴
راضی شدن بداده حق، نانخورش بس است
نان تهیست بر سر خوان رضا لذیذ
۵
از بس نباشدش نمک بی تکلفی
ما را نمیشود بمذاق آشنا لذیذ
۶
یکبار هم بچش مزه نعمت رضا
تا چند گویی ای هوس ژاژخا لذیذ؟!
۷
راضی بداده شو، مزه عمر را ببین
هرچند نیست پیش تو غیر از غذا لذیذ
۸
ما قوت جان خوریم و، تو واعظ غذای تن
ما را طعام بی مزه سازد، ترا لذیذ!
نظرات