
واعظ قزوینی
شمارهٔ ۳۸۱
۱
میکند لطفی، ز بیرحمی بسی خونخوار تر
میزند حرفی، ز خاموشی ولی هموار تر
۲
مهربانیهای آن نا مهربان را دیده ام
نیست در گفتارش از دشنام بی آزار تر
۳
دیده ام گلهای صحرای جهان را یک بیک
نیست از دست تهی دیگر گلی بیخارتر
۴
همرهان آه حسرت در قفا وامانده اند
باری ای عمر سبک رو، میروی؛ هموارتر!
۵
کار ما را، روشناس درگه حق کرده است
نیست ما را هیچکس از بیکسی غمخوار تر
۶
گر بدش هم آید، آید؛ نیست از واعظ کسی
خام تر، بیمغزتر، بیشرم تر، بیعارتر!
نظرات