
واعظ قزوینی
شمارهٔ ۳۸۲
۱
مرا گلگشت معنی باشد از سیر چمن خوشتر
که بعد از خامشی چیزی نباشد از سخن خوشتر
۲
ز بس چون تب که دیده جامه گلگون تن زارم
مرا از ذوق عریانیست مردن بیکفن خوشتر
۳
دل غمناکم، از بس میکند از بیغمان نفرت
به چشمم شام غربت آید از صبح وطن خوشتر
۴
تن پوسیدهای داریم نذر کاهش دردش
اگر افتد قبول او، بود از جان من خوشتر
۵
بود بر جسم زار واعظ از صد خلعت زیبا
ز لطف او به خود بالیدنی یک پیرهن خوشتر
نظرات