واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

شمارهٔ ۴۱۴

۱

چو ابر بر سرمردم تمام احسان باش

معاش خلق جهان را تو میر سامان باش

۲

چو گوهر، از گره کار هیچکس مگذر

بحل آن، همه استادگی چو دندان باش

۳

مخور ز سنگدلی، چون نمک بهر دل ریش

بدرد هر که رسی، چاره جو درمان باش

۴

کشند تا چو شکر تنگ عالمی ببرت

بروی هر که گزیدت، چو پسته خندان باش

۵

دهند تا بسر دیده مردمانت جای

ز گرد کلفتشان، پاسبانی جو مژگان باش

۶

چو کیسه چند شوی بسته گلو و شکم

چو کاسه گرسنه اشتهای یاران باش

۷

براین اینکه بر آری فتاده یی از گل

بسر چو قطره باران بخاک غلتان باش

۸

بری مگر گرو راست ز هم کیشان

چو تیر صاف ازین خاک توده پران باش

۹

در آن مباد نهد آرزوی دنیا پای

نشسته بر در دل، روز و شب چو دربان باش

۱۰

بجو فزونی خود، از ره کمی واعظ

تلاش صد یک خود کن، هزار چندان باش!

تصاویر و صوت

نظرات