واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

شمارهٔ ۴۱۸

۱

وقت نزاع، جان و دل از بهر غارتش

ناخن بهمزند ز دو ابرو اشارتش

۲

شاید که در لباس رسد از لبش بکام

پنهان شده است معنی از آن در عبارتش

۳

گردیده خاطرم چو قدمگاه یاد او

غمها از آن کنند تلاش زیارتش

۴

دل خانه شکسته ز بار وجود تست

باشد خراب ساختن خود، عمارتش

۵

واعظ نبود با خبر از زخم تیغ دوست

مرهم چه خوب کرد که داد این بشارتش

تصاویر و صوت

نظرات