واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

شمارهٔ ۴۴۱

۱

نیافته است کسی لذتی ز خوان طمع

نگشته سیر کسی را شکم بنان طمع

۲

همیشه بهر پریدن ز ناکسان دنی

مساز تیغ زبان تیز بافسان طمع

۳

برای اینکه کنی صید مطلب دوری

برشته های سخن زه مکن کمان طمع

۴

توان بقصر شرف شد چو با کمند دعا

مرو بچاه دنائت بریسمان طمع

۵

بپوش چشم زخلق و، بچشم خلق نشین

که بی نشان شدنت، نیست جز نشان طمع

۶

مساز پیشه خود آبرو فروشی را

بهر گذر مگشا از دو لب دکان طمع

۷

ترا که گلشن عزت ز تشنگی شد خشک

مبند آب رخ خود ببوستان طمع

۸

متاز اسب طلب بر در کسان واعظ

بتاب جانب درگاه حق عنان طمع

تصاویر و صوت

نظرات