
واعظ قزوینی
شمارهٔ ۴۴۲
۱
غیر تلخی، طعم دیگر نیست در نان طمع
نانخورش از سرکه ابروست در خوان طمع
۲
ای که خواهی سازی آباد از گرفتن خویش را
خانه های اعتباراتست، ویران طمع
۳
طبع طامع را نباشد از گدایی چاره یی
جز کف در یوزه نبود کاسه خوان طمع
۴
بسکه بوی چرب و نرمی ناید از احسان خلق
نانشان نبود ز خشکی باب دندان طمع
۵
معده، حرص و طمع از جوع کی گردد خلاص؟
پر نگردد هیچ کس را هرگز انبان طمع
۶
بسکه طامع را پر است از خار خار حرص دل
آتش افتد از نگاه گرم در جان طمع
۷
رشته رزقت بدست قبض و بسط دیگری است
زآن گره نگشوده هرگز کس بدندان طمع
۸
هر چه خواهی، چیده بر خوان قناعت رنگ رنگ
نان خود تاکی خوری واعظ ز انبان طمع؟!
تصاویر و صوت

نظرات