واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

شمارهٔ ۴۵۲

۱

خواهد نمک خمیر وجودت ز شور عشق

نانیست این، که پخته شود در تنور عشق

۲

بر خود زدن نه پایه هر سست همت است

فرهاد کند جانی و، آن هم بزور عشق

۳

چون سگ که اوفتد به نمک زار، دور نیست

نفس پلید پاک شود گر بشور عشق

۴

باید«بلن ترانی » صبح وصال ساخت

ره گر دهند موسی دل را بطور عشق

۵

مردی، بقوت تن تنها نمیشود

سختی کشیدنست بجان، سنگ زور عشق

۶

ره طی بگاو تاری رهرو نمیشود

افتادگیست راحله راه دور عشق

۷

روشن بشمع مهر نگردد سرای ما

نبود چراغ کلبه ما غیر نور عشق

۸

از فکرهای بیهده عشاق فارغند

نبود غم زمانه حریف سرور عشق

۹

بردار دست از همه، دامان دل بگیر

بیکاری است واعظ کار ضرور عشق

تصاویر و صوت

نظرات