واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

شمارهٔ ۴۶۰

۱

ای کرده پشت بر حق و، رو در قفای مال

مگذر ز حق، گذشته یی از حق برای مال؟!

۲

دور است بر تو بس ره مسجد پی نماز

گردی همیشه شهر بشهر از برای مال

۳

پیشت بود گریوه صعبی، چو مرگ و تو

با سر دوی بکوه و کمر در قفای مال

۴

عیب است لاف خود سری و، پای بند زر

ننگست نام خواجه فلان و، گدای مال!

۵

در دست چیست غیر پریشانی آخرش

زآن کیسه ها که دوخته گل از برای مال

۶

مالست، از برای فدای تن و، کنند

این خواجگان ز حرص، تن وجان فدای مال

۷

از بهر بندگی چه سرو دل دگر؟ که هست

در دل تو را غم زر و، در سر هوای مال!

۸

واعظ اگر جهان همه از تست، عاقبت

سودن همین بدست تو ماند بجان مال

تصاویر و صوت

نظرات