
واعظ قزوینی
شمارهٔ ۵
۱
چون کند سویم نظر، چشم از کجا خواب از کجا
چون دهد تاب کمر، دل از کجا؟ تاب از کجا؟
۲
ظالمان را باغ زینت خرم است از خون خلق
ورنه این گلهای خنجر، میخورد آب از کجا؟
۳
تیره روزان راست خرج از کیسه اهل کرم
ورنه مسکین ماه، آورده است مهتاب از کجا؟
۴
نیست گنجایش دو عالم در این ده روزه عمر
جمع گردد بندگی با جمع اسباب از کجا؟
۵
حال خواهی دست پر کن پیش بیبرگان تهی
ورنه دارد چرخ و جد و شور دولاب از کجا؟
۶
گرنه صیاد اجل را ماهی جان مطلب است
کرده در آب حیاتت، پشت قلاب از کجا؟
۷
میتپد سیماب بر خود از گمان گشتنی
نیست باک از مرگت ای کمتر از سیماب از کجا؟
۸
در شهوار سخن را نیست گوشی مشتری
کس نپرسد واعظ این کالاست کمیاب از کجا؟!
نظرات