واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

شمارهٔ ۵۰۰

۱

چون کند پیری ستم، یاد جوانی می‌کنیم

ما به عمر رفته اکنون زندگانی می‌کنیم

۲

وقت رفت گشته، باید وام دل‌ها باز داد

زین سبب با دوستان نامهربانی می‌کنیم

۳

مانده ته مینایی از درد و شراب زندگی

یک دو روزی نیز با آن کامرانی می‌کنیم

۴

می‌کند اکنون ز ما گل آرزوها رنگ رنگ

ما بهار خویشتن را در خزانی می‌کنیم

۵

گشته تن خالی ز مغز و، در تلاش دولتیم

آشنایی با هما در استخوانی می‌کنیم

۶

پنبه‌سان شاید که در گیرد دل نرمی ز ما

با دل سختی چو سنگ آتش‌فشانی می‌کنیم

۷

بیشتر وا می‌کنیم از بهر این غداره جا

ما که پهلو خالی از دنیای فانی می‌کنیم

۸

پهلوانی نیست واعظ کوه را برداشتن

دل چو برداریم از خود، پهلوانی می‌کنیم

تصاویر و صوت

نظرات