واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

شمارهٔ ۵۲۲

۱

در دل میگشاید، چشم از اغیار پوشیدن

کلید قفل دل باشد، نگه بر خویش دزدیدن

۲

برای آفتاب حشر، از بیم تهیدستی

تواند سایه بید تو شد بر خویش لرزیدن

۳

بجنگ خویشتن برخیز، تا با دوست بنشینی

چو صلح یار خواهی، بایدت از خویش رنجیدن

۴

نگیری تا اجازت، از تأمل لب ز هم مگشا

گران کن پله مقدار خود از حرف سنجیدن

۵

بدرد عشق کاهیدن، ز کافر نعمتی باشد

چو چین جبهه میباید زغم بر خویش بالیدن

۶

تلاش گریه کن، بر روزگار خویشتن واعظ

نزیبد جز بچاک سینه ها بسیار خندیدن

تصاویر و صوت

نظرات