
واعظ قزوینی
شمارهٔ ۵۲۳
۱
به گوش آنکه بود بهرهور ز فهمیدن
صدای ریختن آبروست خندیدن
۲
سفر برون برد از طبع مرد خامیها
کباب پخته نگردد، مگر به گردیدن
۳
ترا به سختی ایام میکنند آگاه
که چشم را سبب بینش است مالیدن
۴
ز بیدماغی خود از سلوک اهل زمان
به این خوشم که ندارم دماغ رنجیدن
۵
ز سطر رشته زنار خواندن این مضمون
که: کفر محض بود گرد خلق گردیدن!
۶
ز بخل خرج، ره دخل بسته میگردد
که شیر پستان کم گردد از ندوشیدن
۷
چه گوش پند شنو، چشم داری از مردم؟
چو هست کار تو واعظ، همیشه نشنیدن!
نظرات
جهن یزداد