واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

شمارهٔ ۵۲۴

۱

پیش چراغ فیض شب، از خواب دم مزن

وحشی است مرغ فرصت، مژگان بهم مزن

۲

زین خوابهای از أمل خود درازتر

خط بر کتاب هستی خود یک قلم مزن

۳

ای تاجر قلمرو هستی، نبسته بار

از چشم خفته، خیمه براه عدم مزن

۴

زنهار پیش حکم قضا، از حیات خویش

پیش لبت گر آینه گیرند، دم مزن

۵

با بی زری چو دست کریمان گشاده باش

بر جبهه همچو کیسه گره با درم مزن

۶

عقل معاش، نام مکن بخل شوم را

خرجیست خرج معرفت، ای خواجه دم مزن

۷

حق کرم، ز نام کرم هم گذشتن است

این حق ادا نساخته لاف کرم مزن

۸

دستار کهنه یی، به فقیری اگر دهی

هر لحظه اش به فقر ز سرکوب بم مزن

۹

پیش چراغ اجر مصیبت، ز بی تهی

بر سر چو باد خاک میفشان و دم مزن

۱۰

از بهر خود مگیر، گل کلفتی در آب

ای سیل، خان و مان فقیری بهم مزن

۱۱

تا غایبانه مدح تو هردم کنند بیش

واعظ بروی دشمن خود، حرف کم مزن

تصاویر و صوت

دیوان ملا محمدرفیع واعظ قزوینی (با تصحیح و مقدمه و فهارس) به کوشش سید حسن سادات ناصری - ملا محمد رفیع واعظ قزوینی - تصویر ۴۰۳

نظرات