
واعظ قزوینی
شمارهٔ ۵۵۳
۱
نخل شمع، از چشم گریان سربلندی یافته،
شاخ گل صد جا شکست از هرزه خندی یافته!
۲
گر شرف خواهی، بکن با زیردستان مرحمت
مهر با مه کرده تا گرمی، بلندی یافته
۳
اهل بینش دیده اند از چشم بیمار بتان
کآنچه هر کس یافته، از دردمندی یافته
۴
تا نشد آیینه خاکستر نشین، رویی ندید
کرده هرکس خاکساری، ارجمندی یافته
۵
رتبه میخواهی، پناه خلق باش از هر جهت
خاک از دیواری مردم، بلندی یافته
۶
اهل خیر ایمن نیند از سنگ جور حاسدان
مومیایی صد شکست از سودمندی یافته
۷
راستی کن تا به دلها جا کنی، کز راستی
پندهای تلخ واعظ، دلپسندی یافته
نظرات