
واعظ قزوینی
شمارهٔ ۵۶۳
۱
نگذاشت جان غم تو برای شهادتی
دارند عاشقان عوض جان، ارادتی
۲
آنجا که آفتاب رخت پرتو افگند
با سایه همای، نباشد سعادتی
۳
آیی مگر بتهنیت ما، و گر نه نیست
بیماری هوای غمت را عیادتی
۴
دعوی کند چو تیغ تو با آب زندگی
دارند کشتگان غمت هم شهادتی
۵
در بند رسم و عادت دنیا نبودن است
در شهر عشق باشد اگر رسم و عادتی
۶
حالی ندیده ایم ز پیران این زمان
جز اینکه هستشان بجوانان ارادتی
۷
واعظ اگر زیاده طلب باشی از جهان
شکر است شکر نعمت از حد زیادتی!
نظرات