
واعظ قزوینی
شمارهٔ ۵۶۵
۱
زیر گل بودن، بسی خوشتر، که زیر منتی
وای اگر در عهد ما میبود صاحب همتی
۲
تا کشیدم پا بدامان جنون، فارغ شدم
حلقه طفلان بگردم شد، کمند وحدتی
۳
سوی شهرستان عزلت، خیمه بیرون زد دلم
رفتم از یاد شما، ای همنشینان همتی
۴
هر گیاهی کز زمین سر میزند، دانی که چیست؟
از آسودگان خاک، آه حسرتی
۵
تا چو واعظ در بروی آرزوها بسته ایم
خاطر آسودهای داریم و، کنج خلوتی
تصاویر و صوت

نظرات