واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

شمارهٔ ۵۷۶

۱

نباشد مردی آن کاسباب ملک و، سیم و زر داری

که سنگ زور مردی دل بود، کز جمله بر داری

۲

نکو می بایدت شد، ای سراپا بد که از جانان

نگاه التفاتی جانب خود در نظر داری

۳

برویت بسته گردد گر دری، غمگین مشو ای دل

کلیدی در کف اخلاص، چون آه سحر داری

۴

کنون وقت پشیمانیست از کبر و غرور، اما

تو این دستی که بر سر بایدت زد، در کمر داری!

تصاویر و صوت

دیوان ملا محمدرفیع واعظ قزوینی (با تصحیح و مقدمه و فهارس) به کوشش سید حسن سادات ناصری - ملا محمد رفیع واعظ قزوینی - تصویر ۴۳۹

نظرات