واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

شمارهٔ ۵۷۷

۱

دلم از گرد کلفت، شام دیجور است پنداری!

در او یاد جمالت، آتش طور است پنداری!

۲

نظر بر خرمن جمعیت ما همدمان دارد

جهان تنگ بر ما دیده مور است پنداری

۳

شود پر باد چون از عجب، سوی خویشت بیند

نگاه چشم خودبین، نیش زنبور است پنداری!

۴

خموشست و، ازو در هر رگ جانیست فریادی

زبان عاشقان مضراب طنبور است پنداری

۵

بچشم زنده دل، مرگست واعظ خواب آسایش

به پیش عاشقان، بستر لب گور است پنداری

تصاویر و صوت

نظرات