
واعظ قزوینی
شمارهٔ ۵۸۳
۱
نیست او شاه که دارد کمر سیم و زری!
اوست شه، کو بر هر سفله نبندد کمری!!
۲
نیست جز خجلت از احباب تهیدستان را
بید را جز عرق بید نباشد ثمری
۳
مرد امروز بنقش درم و دینار است
جانب سکه صورت نکند کس نظری
۴
ره بسر منزل وحدت، نبری از کثرت
قدمی باخود اگر در ره حق همسفری
۵
همچو آه سحری تا همه جا ره داری
گر بغیر از در حق راه بجایی نبری
۶
بیتوکل شدهای واعظ، از آن محتاجی
نبری ره به در دوست، از آن دربهدری
نظرات