
واعظ قزوینی
شمارهٔ ۵۹
۱
بلا نتیجه بود، عیشهای نوشین را
نسب به خنده رسد، گریه های خونین را
۲
ز غفلت تو جهان گشته جای آسایش
نموده خواب گران نرم سنگ بالین را
۳
تراست عیش گوارا، چو خاکسار شوی
که آب سرد بود کوزه سفالین را
۴
نسب چه سود دهد، چون تو بی هنر باشی؟
ز آب جو، چه برش تیغهای چوبین را؟
۵
خیال لعل لب یار واعظ امشب باز
بدیده ام، چو نمک ساخت خواب شیرین را
تصاویر و صوت

نظرات