واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

شمارهٔ ۵۹۶

۱

از برای مال، گشتن کوه صحرا تا به کی؟!

در ره دین، پا فگندن بر سر پا تا به کی؟!

۲

از برای اینکه گیری در عوض کامی از او

خویشتن را این قدر دادن به دنیا تا به کی؟!

۳

می‌گذارم حج واجب، سال دیگر تا به چند؟!

می‌دهم مال خدا، امروز و فردا تا به کی؟!

۴

گشتن از بالانشینی زیر دست نفس خویش

گفتن صد حرف بی‌جا، بر سر جا تا به کی؟!

۵

در فریب جاهلی چند، ای ریاضت کش مدام

خویش را در شیشه کردن همچو صهبا تا به کی؟!

۶

آب عمر از سرگذشت و، کاخ تن از پا فتاد!

آرزوها در نمی‌آیند از پا تا به کی؟!

۷

این قدر گردن‌کشی از گفتهٔ حق تا به چند؟!

اینچنین فرمان‌پذیری پیش دنیا تا به کی؟!

۸

خویشتن را از درشتی‌ها سراسر ساختن

پایمان هرکسی چون سنگ سودا تا به کی؟!

۹

بردن از گردن‌کشی هر لحظه خود را بر فلک

خویش را انداختن از طاق دل‌ها تا به کی؟!

۱۰

خشک کردن کشت طاعت را ز بس بی‌حاصلی

دادن آب زندگی را سر به صحرا تا به کی؟!

۱۱

استخوان واعظ از سنگ جفا شد توتیا

بودن ای دل همچنان چون سنگ خارا تا به کی؟!

تصاویر و صوت

دیوان ملا محمدرفیع واعظ قزوینی (با تصحیح و مقدمه و فهارس) به کوشش سید حسن سادات ناصری - ملا محمد رفیع واعظ قزوینی - تصویر ۴۵۳

نظرات