واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

شمارهٔ ۶۱۱

۱

تو جانی، جان! چرا چندین گرفتار بدن مانی؟!

تو گنجی، گنج! تا کی در ته دیوار تن مانی؟!

۲

ز بار هستی خود، چند نتوانی که برخیزی؟!

چو دامن تا بکی در زیر پا خویشتن مانی؟!

۳

حیات جاودان خواهی، ز صورت پی بمعنی بر

که باقی در جهان از فیض معنی چون سخن مانی

۴

از آن چون بلبل شوریده در کویت نمینالم

که از غیرت نمی‌خواهم به گل‌های چمن مانی

۵

چرا دلگیر داری ز انتظارت شام غربت را

چو واعظ تا بکی محبوس زندان وطن مانی؟!

تصاویر و صوت

نظرات