واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

شمارهٔ ۶۲۴

۱

هر نقش درم بندی است، در دیده آگاهی

دائم ز فلوس خویش در دام بود ماهی!

۲

در خواب نبیند شه، آسایش درویشی

درویش ندارد ره بر تخت شهنشاهی

۳

با سر بسر آن کو، ره در دل شب میپو

گم کرده خود میجو، با شمع رخ کاهی

۴

بگداخت غمش از تن، تا جامه و پیراهن

چون هیچ نماند از من، ای ضعف چه میخواهی؟!

۵

بار عملی بر بند، تا هست روان در تن

کز کف رود این ساحل، کشتی چو شود راهی

۶

اعضا و قوی، کردند ترکم بگه پیری

از خلق چنان دیگر خواهم ز که همراهی؟!

۷

واعظ، غم روزی چند؟ یک شب غم خود هم خور

این زنگ ز دل خیزد، با آه سحرگاهی

تصاویر و صوت

دیوان ملا محمدرفیع واعظ قزوینی (با تصحیح و مقدمه و فهارس) به کوشش سید حسن سادات ناصری - ملا محمد رفیع واعظ قزوینی - تصویر ۴۷۴

نظرات