واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

شمارهٔ ۶۳۲

۱

دیوانه گر نه‌ای، به خود این دل چه داده‌ای؟

چون کودکان چرا ز پی دل فتاده‌ای؟!

۲

برخاستن ز خاک، گل خاکساری است

افتادگی بجوی چرا ایستاده‌ای؟

۳

تحصیل علم ترک علایق، اگر کنی

بس باشد از کتاب ترا لوح ساده‌ای

۴

زر می‌نهند بر سر زر، اهل حرص و، تو

ایمان خویش را به سر زر نهاده‌ای!

۵

چسبیده‌اند، بس که به دنیا، ز هر طرف

بر جا نمانده یک دل و دست گشاده‌ای

۶

بر خود سوار تا نشوی در جهاد نفس

واعظ به راه بندگی حق پیاده‌ای!

تصاویر و صوت

نظرات